خانواده گروهي است متشكّل از افرادي كه از طريق نَسَب يا سبب و رضاع با يكديگر به عنوان شوهر، زن، فرزندان، مادر، پدر، برادر و خواهر در ارتباط متقابل هستند و فرهنگ مشتركي پديد آوردهاند و در واحد خاصّي به نام خانواده زندگي ميكنند. در يك نگاه ساده متوجّه ميشويم كه عناصر اصلي تشكيلدهندة خانواده، يك زن و يك مرد است كه مطابق آداب و رسوم اجتماعي خويش با يكديگر پيوند زناشويي بستهاند و بعد فرزند يا فرزنداني بر جمع آنها افزوده شده است (ر.ك؛ بهشتي، 1361: 4). در واقع، «خانواده متشكّل از افرادي است كه از طريق پيوند زناشويي، همخوني يا پذيرش فرزند با يكديگر به عنوان زن، مادر، پدر، شوهر، برادر، خواهر و فرزند در ارتباط متقابل هستند، فرهنگ مشترك پديد ميآورند و در واحد خاص زندگي ميكنند» (ر.ك؛ جهانفر، 1376: 130ـ121)؛ يعني «خانواده همچون گروهي از افراد است كه روابط آنان با يكديگر بر اساس همخوني شكل ميگيرد و نسبت به يكديگر خويشاوند محسوب ميشوند» (همان).
پس خانواده پيوند عميق و پايدار جسمي و روحي چند نفر براي زيستن در فضاي واحد است؛ يعني بدون تحقّق اين پيوند، خانواده معنايي ندارد. قوام اين بنا به ميزان پيوند اعضاي آن بستگي دارد. بنابراين، جهت تعالي كارايي خانواده لازم است بر تحكيم پيوند و روابط اعضاي خانواده تأكيد شود. لذا تحكيم روابط در خانواده از جمله مهمترين مسايل در سلامت و رشد فرد، همچنين پويايي و توسعة همهجانبه در جامعه است.
تأثير اخلاق در استحكام خانواده
«خُلق عبارت از شكل دروني انسان است، چنانكه خَلق شكل ظاهري اشياء است. غرايز، ملكات و صفات روحي و باطني كه در انسان است، اخلاق ناميده ميشود و به اعمالي كه از اين خُلقيّات ناشي گردد، نيز اخلاق ميگويند» (مهدوي كني، 1371: 13). غزّالي نيز اخلاق را عبارت از «اصلاح و پيراستن قواي نفس» ميداند. وي معتقد است اخلاق، هيأتي رسوخيافته در نفس است كه باعث ميشود انسان با سهولت، آساني و بدون تأمّل و انديشه رفتار نمايد. اين حالت، زمينة صدور افعال پسنديده و نيكو و دوري از افعال زشت و ناپسند است» (ر.ك؛ غزّالي، 1371، ج 2: 36ـ1).
با رجوع به تعريفهاي اخلاق، مشخّص ميشود كه رابطة اخلاق و خانواده، رابطهاي كاملاً مستقيم و الزامي است؛ زيرا انسان جز در محيط امن و سازندة خانواده، هرگز قادر به كسب آگاهي، كمال و رفع نواقص از نفس و رفتار خود نميباشد. بنابراين، انسان كه جوياي كمال و گريزان از ضعف و نقص است، طالب حضور در خانواده و تحكيم روابط اعضاي آن ميباشد. به طور كلّي، استواري و محكم بودن خانوادهها، حاصل پايبنديهاي اخلاقي اعضاي آن و پرهيز از كجخلقي است.
اهميّت تحكيم خانواده
اهميّت پرداختن به موضوع «تحكيم خانواده»، ريشه در اهميّت نهاد خانواده دارد. نهاد مقدّس خانواده، ركن بنيادين اجتماع بشري و محمل فرهنگهاي گوناگون است تا آنجا كه سعادت و شقاوت امّتها، مرهون رشادت و ضلالت خانواده ميباشد. اوّلين شـرط داشـتن جـامعهاي سـالم و پـويا، سـلامت و پـايداري خانـواده اسـت. همة دستاوردهاي علمي و هنري بشر در ساية خانوادههاي سالم و امن پديد آمده است. قرآن كريم به عنوان برترين نسخة زندگي و عاليترين راهنماي بشر براي دستيابي به حيات طيّبه، بخشي عظيم از آيات را به تنظيم و تعديل روابط اعضاي خانواده، حقوق و وظايف همسران و فرزندان اختصاص داده است. رجوع به اين آيات الهي ميتواند انسان را براي دستيابي به بهترين راهكارها در تحكيم خانواده هدايت كند. برخي از سُوَر قرآن به صورت خاص مسايل خانواده را بيان ميكنند؛ مانند سورههاي نساء، انسان، تحريم، طلاق و ... . اهداف خانواده و اقتضاي تأسيس آن ايجاب ميكند كه پايهگذاران آن يعني زن و شوهر، در تحكيم و پايداري اين بنا، نهايت سعي خود را بكنند و با همان انگيزه كه بر تشكيل آن اقدام كردند، بر دوام آن اصرار ورزند تا وحدت و پويايي اين نهاد مقدّس تا پايان حفظ شود.
خانواده بنياديترين نهاد در جامعة انساني است كه وظيفة تربيت و سازندگي افراد و انسانها را بر عهده دارد و اگر افراد نتوانند خانواده را تحكيم بخشند و افرادي باايمان در آن پرورش دهند، نميتوانند جامعهاي ايدهآل براي نسل آينده بسازند و از فرهنگ ايماني خود جا مانده و به اهداف متعالي خود نميرسند. مقصود از تحكيم خانواده، فراگيري اصل اعتدال ميان همگان، حاكميّت اخلاق و حفظ حقوق همة اعضاست. اگر هدف از برقراري زوجيّت و تشكيل خانواده، به تعبير قرآن، «سكونت و آرامش اعضا» است، لازم است كه همة رفتارها و تعاملها در راستاي تحقّق اين هدف باشد.
ازدواج؛ گام نخست در تشكيل و استحكام خانواده
ازدواج پديدهاي خاصّ و منحصر به انسان نيست، ليكن در او زمينهساز انسانيّت، و پيشدرآمدي براي رسيدن به مقاصد عالي است. تاكنون كسي نتوانسته است در روابط زن و مرد چيزي بهتر از ازدواج ابداع كند؛ ازدواجي كه ميان انگيزة جنسي و عشق و سعادت فرزندان حاصل از آن پيوند برقرار ميكند. ادامة زندگي بدون عشق محال نيست، امّا دشوار است. پيامبر(ص) فرموده است: «هيچ چيز در نزد خدا محبوبتر از خانهاي نيست كه در اسلام با ازدواج آباد شود» (مشكيني، 1370: 11). قرآن كريم در باب قانون ازدواج ميفرمايد: «يكي از نشانههاي خدا اين است كه براي شما از جنس خودتان همسراني آفريد تا به واسطة آنها آرامش بيابيد و ميان شما بذر رأفت و محبّت افشاند تا ماية بقاي زندگي نوع باشد. نشانههاي خدايي در اين امر بر انديشمندان آشكار است» (الرّوم/21).
يكي از اين نشانههاي الهي آن است كه هر فردي از بشر در برابر خود از نوع خود جفتي مييابد تا مسألة توالد و تناسل صورت گيرد و آنها به گونهاي آفريده شدهاند كه محتاج يكديگرند و هر يك با ديگري به كمال خود ميرسد و اين همان ميل جنسي است كه خداوند آن را در وجود دو نفر به امانت نهاده است» (طباطبايي، 1363، ج 2: 418).
از اين آيات و روايات استفاده ميشود كه اساس ازدواج يا نكاح كه به معني عمل همخوابگي است، بر همين حقيقت طبيعي است، نه شهوتراني و لذّتگيري.
همة احكام مربوط به حجاب، چگونگي انجام عمل همخوابگي و اينكه هر زني مختصّ شوهر خويش است و نيز احكام طلاق، عُدّه، اولاد، ارث و نظاير اينها كه اسلام در اين باره مقرّر كرده، پيرامون اين حقيقت دور ميزند و ميخواهد عمل همخوابگي به صورت بازي انجام نشود: «...اما در قوانين مربوط به روابط جنسي زن و مرد كه در تمدّن غربي حاضر در جريان است، اساس همخوابي زن و مرد يك نوع اشتراك در عيش است و كاري به زندگي مشترك در درون خانواده ندارد. به همين دليل، متعرّض هيچ يك از احكامي كه اسلام دربارة بستر زناشويي و فروعات آن وضع كرده نيستند و در آن قوانين، سخني از عفّت، حجاب و اختصاص و امثال آن ديده نميشود» (ر.ك؛ غلامي، 1384: 163ـ 127 و رحيمي يگانه، بيتا: 102ـ99).
يكي از دلايل تفاوتهاي ياد شده در قوانين اسلامي در باب ازدواج و قوانين غيراسلامي اين است كه اساس قوانين اسلامي مصالح و مفاسد واقعي بشر است و واضع آن قوانين خداوند متعال است. لذا دستخوش تحوّلات و تطوّرات امور مختلف قرار نميگيرد، در حاليكه قوانين و حقوق سكولاريستي در غرب متّكي بر اومانيسم و انسانمحوري است و با تعريف خاصّ از انسان و جهان پيوند خورده است و تنها جنبة مادّي و اينجهاني را در نظر دارند و نه سعادت همهجانبة انسان را (ر.ك؛ مطهّري، 1336، ج9: 122ـ102 و جوادي آملي، 1375: 399ـ393).
اسلام با تشويق به تشكيل خانواده كه بهترين وسيله براي حفظ عفّت عمومي است، به نداي فطرت پاسخ مثبت ميدهد و زناشويي را يگانه وسيلة پيدايش فرزندان درستكار و حفظ بقاي نوع شناخته است و نه تنها مشكلي در سر راه اين امر طبيعي ايجاد نميكند، بلكه از اين نيروي طبيعي به سود اجتماع و براي زندگي فردي بهرهبرداري مينمايد و علاوه بر اينكه به آرامش جسمي در زندگي زناشويي توجّه دارد، ميخواهد يكي از پايههاي سعادت آدمي كه آرامش روحي، اخلاقي و فكري است نيز در ساية پيوند ازدواج تأمين سازد. اينكه پيوندهاي زناشويي در عصر ما آنقدر سُست و بيدوام گرديده كه در برابر حوادث بيارزش و كوچك به آساني از هم ميگسلد، بدين علّت است كه در اينگونه ازدواجها به واقعيّتهاي زندگي توجّه نميشو، و اين پيوندها به دنبال يك سلسله رؤياها و افكار كودكانه و تصوّرات خام بسته ميشود.
اسلام همة مسلمانان را تشويق ميكند كه به تشكيل خانواده دست يازند. از سوي ديگر، دربارة يكي از موانع ازدواج، يعني فقر مادّي و اقتصادي ميفرمايد كه فقر نبايد مانع ازدواج گردد. خداوند به زن و مرد فقير مژده ميدهد كه اگر پيشقدم شوند، آنان را از فضل خويش بينياز ميسازد. خداوند ميفرمايد: ﴿وَأَنكِحُوا الْأَيَامَى مِنكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِن يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ * وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمْ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًا وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِّتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَن يُكْرِههُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِن بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِيمٌ: مردان و زنان بىهمسر خود را همسر دهيد، همچنين غلامان و كنيزان صالح و درستكارتان را. اگر فقير و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بىنياز مىسازد كه خداوند گشايشدهنده و آگاه است. * نيز كسانى كه امكان ازدواج ندارند، بايد پاكدامنى پيشه كنند تا خداوند از فضل خود آنان را بىنياز گرداند! همچنين آن بردگانتان كه خواستار مكاتبه [= قرار داد مخصوص براى آزاد شدن] هستند، با آنان قرار داد ببنديد. اگر رشد و صلاح در آنان احساس مىكنيد (كه بعد از آزادى، توانايى زندگى مستقل را دارند)، و چيزى از مال خدا را كه به شما داده است، به آنان بدهيد و كنيزان خود را براى دستيابى متاع ناپايدار زندگى دنيا مجبور به خودفروشى نكنيد
منبع:atu.ac.
بازدید: